روزایی کهمنو بردنمنو دورِ دور گم کردنشبایی که هنوزم هستنمنو بیدار زندون کردنانگار تبربارون شدمهمه جام خلل و فُرَجهحکایت عشق من به توحکایت آب و سد کرجهولی تو نهمثل آفتابیکه حضور و غیبت افتددگر آن روند و آیند و تو همچنان که هستیهر سال با خودم میگم که امسال دیگه سال منه
شده یه سالو دو سالو سی سالسال به سال پیرترمال منهولی تو نه مثل آفتابیکه حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
دانلودکشتی بی ناخداآخر به گل نشستهحساب و روز و شبم از دستم در رفتهولی تو نه مثل آفتابیکه حضور و غیاب افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیولی یه چیزی بوده، هستکه باز افتاده جونمشبیه یه شعریه کهدائم با خودم میخونمهمه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشتیتو نه مثل آفتابیکه حضور و غیبت افتددگر آن روند و آیند و تو همچنان که هستیتو نه مثل آفتابیکه حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستی